انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)

ساخت وبلاگ
خیلی زود دوست شدیم، پنج ماهه با همیم و دو ماهه دوستیم، بهش گفتم: دوستی تعهد میخواد، هر لحظه که به همدیگه نزدیک تر میشدیم یادآوری میکردم که دوستی ارزشمنده، هر بار محبتمون بیشتر میشد یادآوری میکردم که دوستی معنای ابدی داره، خواست باهام درددل کنه یادآوری کردم که دوستی مسئولیت بزرگیه، تا اینکه آخر سر بهش گفتم: دوستی یعنی واقعا دوست باشیم واقعا واقعا[همینقدر خیاب انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 261 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

بیگانه. آلبرکامو. "پس گفتار": مدت ها پیش بیگانه را در یک جمله خلاصه کردم که میدانم بسیار پارادوکسی بود: "در جامعه ی ما، هر کسی که در مراسم تدفین مادرش گریه نکند میتواند محکوم به مرگ شود."  قسمت محاکمه مورسو، نقش اول داستان بقدری لج درآر و جذاب نوشته شده که بعد از خواندن اظهارات هر یک از شهود از کوره در میرفتم و تحت تاثیر آن قلم به دست میگرفتم تا پستی بنویسم، انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 262 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

به یاد ایام جوانی رفتیم پیش استاد.

اینبار با شادی :)

انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 234 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

یه وقتهایی از زندگی هست که عمیقا احساس خوشبختی میکنم، ذهنم قفل میشه انگار یه ثانیه همه چی میره رو حالت استاپ، چشمام رو میبندم و متمرکز میشم، خدا رو یه جایی توی درونم پیدا میکنم، نمیدونم تو دل یا تو احساس ولی پیداش میکنم و بهش میگم: خدایا خودت هوای این لحظه هامو داشته باش، خدایا شکرت که هستی خیلی شکر.

اعتقاد به معبود آرامش میده به آدمی.

انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

صائب چهار سال از من بزرگتره، خاطرات بچگی ما دوتا نُقل و نبات مهمونی هامونه، اون تُخس ترین، بداخلاق ترین، عصبی ترین، حرص درآرترین، غدترین و در نهایت دوست داشتنی ترین بچه خونواده اشون بوده و منم همین ها برا خونواده خودم. یه مدت قرار بود هماهنگ شیم علیه مامانامون کودتا کنیم، اینو میگم تا شما به عمق فاجعه پی ببرید. دیروز تو اتاق خوابیده بودم ولی گوش هام میشنید ب انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

پزشک های شبکه بهداشت و درمان ما شب رو آماده باشن تا اگه بیمار اورژانسی اومد ویزیت کنند، ساعت دو بامداد یک بیمار بخاطر سرماخوردگی جزئی اومده شبکه و پزشک خوابالو از پانسیون پایین اومدنی برا ویزیت از پله ها سُر خورده بدنش کوفته شده، اومده برا بیمار قرص مبندازول نوشته. مسئول داروخونه گفته مطمئنی فقط سرماخوردی؟؟! برگشته پیش پزشک و ... بنظرتون چرا پزشک قرص مبندازو انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 236 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

از آن آدمهایی است که اگر بخواهد همراهت شود پیچاندنش سخت ترین کارِ عالم، زمان با هم بودنتان صرف کنترل کردنش و در نهایت نود درصد انرژی ات صرف اینکه پشیمانت نکند(همان غلط کردم خودمان) میشود، دوستم را میگویم اسمش مهدیه است. با آرامش از نمایشگاه خارج شدیم، حتی با آرامش روز را شب کردیم، یک چیزی ته دلم میگفت: آرامشِ قبل از طوفان است.   _ پری؛ ما هم میتونیم همچین نم انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

چند وقتی است لباس سفید میپوشم، ست تاب و شلوار سفید، تاب بلند سفید با راه راه افقیِ قرمز، تاب سفید با گلِ قرمز رو سینه اش با شنل سفید که پشتش پاپیون داره. از اداره میرسم خونه، خانومانه لباس های اداره رو با یک لباس سفید عوض میکنم میچپم تو اتاقم، در اتاق رو میبندم، دیگه تخت ندارم ولی رختخوابم همیشه کنار در پهنه، میچپم تو رختخوابم، میچپم تو گوشیم، چک میکنم طبق م انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 213 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

«سوپی روی یک نیمکت در میدان مَدیسون نیویورک نشست و به آسمان نگاه کرد. یک برگ خشک روی بازویش افتاد. زمستان از راه می‌رسید و او می‌دانست که باید هرچه زودتر نقشه‌هایش را اجرا کند. با ناراحتی روی نیمکت جابجا شد. احتیاج به سه ماه زندان گرم و نرم با غذا و دوستان خوب داشت. معمولاً زمستان‌هایش را این‌گونه سپری می‌کرد.و حالا وقتش بود، چون شب‌ها روی نیمکت میدان با سه انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46

منو چشم هام، دنیا و همه رقابت آسانی است حتما جام جهانیِ چشماتبرای منه. + چالش رادیوبلاگی ها به دعوت رامین ++ دعوت میکنم از مریم و فرشته انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 176 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت: 4:46